معنی رشید و قوی

حل جدول

رشید و قوی

خوش قد و قامت، دلیر، شجاع، نیرومند

برومند

لغت نامه دهخدا

رشید

رشید. [رَ] (اِخ) یا رشید الدحداح یا رشیدبن غالب. این اسم تحریف است از کنیت رشید (ابن غالب) دحداح. او راست: شرح دیوان ابن الفارض، که رشید به سال 1851م. به نشر آن مبادرت ورزید. (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به رشید الدحداح در اعلام زرکلی و همین لغت نامه شود.

رشید. [رُ ش َ] (اِخ) یا رشید ثقفی. تابعی است. (منتهی الارب).

رشید. [رَ] (اِخ) یا رشید لکهنویی، مولوی عبدالرشید. از گویندگان و شاگردان ملا نظام الدین لکهنویی. رجوع به فرهنگ سخنوران و روز روشن ص 244 شود.

رشید. [رَ] (اِخ) یا امیر رشید، لقب ابوالقاسم نوح بن منصوربن نصربن احمدبن اسماعیل سامانی. رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 117 و نوح... شود.

رشید. [رَ] (اِخ) رشید اسوانی یا غسانی. رجوع به الاسوانی در معجم المطبوعات ج 1 شود.

رشید. [رَ] (اِخ) یا رشید احمد، احمدبن علی قاضی قالی که به سال 563 هَ. ق. درگذشت. او را دیوانی است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به احمدبن علی قاضی قالی شود.

رشید. [رَ] (اِخ) صلاح الدین رشید، جد پنجم شیخ صفی الدین اردبیلی و جد یازدهم شاه اسماعیل صفوی. رجوع به حبیب السیر چ خیام جزء 4 از ج 4 ص 409 و رجال حبیب السیر ص 226 شود.

رشید. [رَ] (اِخ) یا رشیدبن داود سعدی. او راست: غایهالمراد فی الخیل و الجیاد. (از معجم المطبوعات ج 1).

رشید. [رَ] (از ع، ص) شجاع و دلیر و باعزم در جنگ. (ناظم الاطباء). در تداول عوام از فارسی زبانان، شجاع. (یادداشت مؤلف). دلیر. شجاع. (فرهنگ فارسی معین). || در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند: فلان کس جوانی است زیبا و رشید. در عربی بجای آن رشیق به قاف گویند و مصدر آن نیز رشاقت است و شاید رشید و رشادت هر دو محرف رشیق و رشاقت باشد. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 5 از محیط المحیط و مختار الصحاح). خوش قد و قامت. (فرهنگ فارسی معین).

رشید. [رَ] (اِخ) یا رشیدالدین. نام پسر خاقانی. (آنندراج) (غیاث اللغات). ضیاءالدین سجادی در مقدمه ٔ دیوان خاقانی گوید: پس از بازگشت خاقانی از سفر دوم بزرگترین مصیبتی که در زندگی او اتفاق افتاد حادثه ٔ مرگ فرزندش رشید بود که به سال 571هَ. ق. در بیست سالگی درگذشت و پدر را داغدار کرد ودر این زمینه چندین قصیده و قطعه ٔ سوزناک و تأثرانگیز سروده و با مؤثرترین بیانی این واقعه را شرح کرده است... یکی از قصاید بسیار سوزناک و جانگداز خاقانی در مرثیه ٔ رشیدالدین قصیده ای است که به شهادت سرلوحه ٔ نسخ خطی «ترنم المصاب » یا «ترنم المصائب » نام دارد. (از مقدمه ٔ دیوان خاقانی ص بیست وسه):
وقت مردن رشید را گفتم
که بخواه آنچه آرزوت آید.
خاقانی.
خاقانی از انده رشیدت
تا کی بوداشک و نوحه برخیز.
خاقانی.
خود بر دلم جراحت مرگ رشید بود
از مرگ شیخ رفت جراحت ز التیام.
خاقانی.
گوهر دانش و گنجور هنر بود رشید
قبله ٔ مادر و دستور پدر بود رشید.
خاقانی.
دریغ میوه ٔ عمرم رشید کز سر پای
به بیست سال برآمد بیک نفس بگذشت.
خاقانی.
برای اطلاع بیشتر رجوع به دیوان خاقانی ص 158، 162، 406 و 541 شود.

رشید. [رَ] (اِخ) محمد رشید. از خطاطان نامی و پسر خواجه راسم بود. وی در سال 1227 هَ. ق. در استانبول درگذشت. قرآنی با چندین اثر دیگر به خط وی بازمانده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).

رشید. [رَ] (اِخ) ابن کریب. از راویان است و فضل بن موسی از اوروایت دارد. رجوع به عیون الاخبار جزء 3 ص 324 شود.

رشید. [رَ] (اِخ) احمدبن علی بن زبیر غسانی، مکنی به ابوالحسین. (یادداشت مؤلف). و رجوع به احمد در همین لغت نامه و اعلام زرکلی شود.

معادل ابجد

رشید و قوی

636

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری